آره حق با توئهمن بیمارم همه شب خوابن و من بیدارم آره حق با توئه من بیکارم وسط کویر گل میکارم بیزارم از جر و بحث موافق با همم می بخشم دشمنم درک میکنم اصلا تو خوبی من بدم تو کامل من کمم هرچی بگی حق با توئه مهر تاییدو...
تو از یک برگ میگفتی من اونو باغ میکردم همیشه کمترینها رو زیاد اغراق میکردم همیشه در کنار تو حضور من دو حالت داشت یا جونم این وسط بود یا احساسم دخالت داشت تا یه قله نشون میدی میگم وقت سعودم هست بگو تا پیشمرگت شم توانش در وجودم هست...
که بهترینی تو ماه زیبای روی زمینی توو قلبه من باش که تا که بفهمی چه دلبرانه به دل میشینی حتی بدیهات بخشیدنی بود شرم تو چشمات بوسیدنی بود همه حواست جامونده پیشم من به کم از تو راضی نمیشم تو جای من باش تا باورت شه دیوونه ی عشق...