تقدیر چونین خواست که آواراه بگردم آواره میخانه و غم خانه بگردم جامی ز شراب رخ جانانه بنوشم بهر نگهت عاشق و مستانه بگردم تقدیر من این بود که از روز جدایی دنبال می و ساقی و میخانه بگردم بین همه گلها بگردم پی بویت ای دوست از این خانه...
دیگه بعد تو عاشق نمیشم دیگه پخته شدم دیگه احساسی نمیشم تو رفتی هرچی خاطرست واسم گذاشتی یه جوری قیدمو زدی منو انگار نداشتی توئه بی معرفت یهویی تنهام گذاشتی من دلم روشن بود توو فکر اون شب بود توو خیابون زیر بارون اومدی پیشم زود روی خطای سفید پا...