بی تو محال است گریه ام حال مرا بهتر کند کو آدمی که بعد از این حرف مرا باور کند هیچ عاشقی نیس مثل من که قلبش این طور بشکند تنها کسی ام که دلش زخم زبانش میزند این شهر بی عاشق منم در دل دریایی تو پاروی بی قایق...
من عاشق و دیوانهی آن صورت ماهم خواهم که بمانی و شوی و پشت و پناهم من ماندهام از این همه زیبایی بیحد با چشم تو این جنون بیحد به سرم زد کار من و تو نقطهی پایان ندارد این دل به کسی غیر تو ایمان ندارد کار من و...
با احساسی بدونه مرز تو رو تا پای جون میخوام چه شبی تویه چشماته که تا حد جنون میخوام با خنده غصه هام میره دلم پر میشه از احساس تو چشمای نجیبه تو همه احساسه تو پیداست با تو دنیام چه آرومه تا وقتی پیشم هستی ازت ممنونم عشقه من...
محبوب ترین ی عالم هستی ای رنگه لبت سرخ ترین عامل مستی معماری اندام تنت ترمه و کاشی تو آمده ای تا به جهان رنگ بپاشی دانی که چقدر جانی و مرد افکنه چشمات یک شهر شده کافر اهریمنه چشمات ای خالقه حرفو غزلو شعر و ترانه این زلف تو...
دلم آرامشی میخواد که با حسه تو پیدا شه میدونم عشقو احساسم میتونه با تو معنا شه حالا که تو دوسم داری دیگه ماله منه دستات از اون روزی که دلبستی تماشایی شده چشمات چه جذابیتی داره ببین این زندگی با تو همش حاله دلم خوبه نمیگیره کسی جاتو من...
تو هر لحظه کنارم باش من از تنهایی بیزارم با رویای تو میخوابم تو رویای تو بیدارم تو مثله حسه خوشبختی پر از تکرار لبخندی دلم گرمه کنار تو تو احساسه یه سوگندی تو مثله حسه خوشبختی پر از تکرار لبخندی دلم گرمه کنار تو تو احساسه یه سوگندی کنارت...
بی رحمه رفتنت بی رحمه خاطره چیکار کنم چشمات از خاطرم بره چند دفعه بشکنم چند سال بگذره هی با خودم میگم اینبار آخره گفتم شاید این دل با گریه اهلی شه میبارم و هر شب دیوونه تر میشه گفتم ولی بغضت بدجوری نامرده این بی درمون از هر طرف...
تو در دله من جا شدی یکدفعه پیدا شدی با همه ی خوببو بدم حالا آشنا شدی آن خم ابروی تو را دیدم و دیوانه شدم مست شدم جار زدم با همه بیگانه شدم چونکه به غیر از تو کسی نیست برایم نفسی آمدی با آمدنت خالیم از هر هوسی...
بی وفا یار من دله بیمار من دلخوشه که بیای تو شب تار من تو رو خیلی میخوام قدمت رو چشام بیا نشکن منو دلبری کن برام نمیدونی چی شده رابطه قیچی شده بس که براش نامه دادم عاشقه شده تو نیستی خونه ساکته باید شروع شه رابطه بیا که...