با تو باید دل به دریا زد جای دیوانه مرا جا زد هر خیابان با تو حیران شد عاشقانه خیس باران شد تو که معروفی به زیبایی یک جهان هستی به تنهایی با تو قلبم بال و پر دارد دل فقط از دل خبر دارد شهره ی عالم منم میپرد...
جان دلم تویی آرام دلم همه شب میل تو دارم بیقرارم تویی ماه شب تارم پر زده دل از تماشای توو آن دو چشمان سیاهت نگاهت شنیدن صدایت من گرفتارم و مجنونم و لیلای منی تو همان لحظه ی شیرین توو رویای منی تو با شیرین زبانی مرا عاشق ترم...
ماه تابانم مست و دیوانم بی تو پریشانم ای جان تویی درمانم عشق بپوشانم نیمه ی پنهانم ای جان شب شب عشاق است دل به تو مشتاق است اشاره از تو بهانه از من امشب با تو شب خوش رنگ است سر چشمانت امشب در دل جنگ است بی تابم...
بی سر و سامانم دل دیوانم هوس صحبت عاشقانه کرده ای تو همه جانم دل دیوانم تب دستان تو را بهانه کرده بنشین با ناز در کنج دلم خانه کن قلبم تنهاست این پیله رو پروانه کن دلتنگم باز دلتنگم باز بنشین با ناز ای سوره شیرین عشق دنیا زیباست...