بیا کنارم بشین بابا آروم و قرار دل زارم امید قلبم نور چشمم ماه آسمون شب تارم دلم تنگه واسه یک لحظه شوق سر گذاشتن روی دوشت بگیری دستامو تو دستت تا بیام بابا توی آغوشت چرا بابا دوری از پیشم خیال و رویاست تورو دیدن شده کارم حسرت و...
از همون بچگیا دلم میخواست خادمه صحنو سرای تو بشم بشکنم غرورمو برابرت بتونم که خاک پای تو بشم قیمتی نداره پیشه عاشقا دلی که نباشه دیوونه ی تو زائرای تو محاله که برن دست خالی از در خونه ی تو تویه این شهر غریب حالا که با دلم آشنا...