برای تو بازی بود از اولش این رابطه برای من گنگه ولی برای تو ثابته چقدر ساده بودم کنارت یادته چقدر ساده بودم دیگه حتی یاری نمیکنه منو توو این روزا حافظه فقط میاد جلوی چشمام اون چشای نافذت من که نمیگذرم ازت برو برو خداحافظت برو برو برو برو...
یه کافه دوتا فنجون یه شمع و بوی عطر ناب دستات یه شاخه نرگس و هرم نفسهاتو دوتا چشمای زیبات یه موسیقی آروم نم نم بارون و شیرینی حرفات صدای های و هوی قلب من توو عمق رویات تموم کافه های شهرو گشتم نبودی گریه کردمو شکستم صدام کن بزار...