غروبه خیابونه بارون زده غروبه که حاله دوتامون بده از این شهر و این قصه های دراز از هر چی به جز اشکه غمگینه ساز دارم بی هوا از تو دل میکنم دارم تو جنون دستو پا میزنم اتاقم همش رنگه تاریکیه میدونم یادت نیست اسمم چیه یه روز رو...
دل از دوباره کندمو از رو زمین رها شدم همراه ابریشمو گل به دیدنه شدم دل از ترانه بردمو دل به دله جنون زدم تو پیچو تاب فکر تو دوباره سایه بون زدم بی بی خوش رنگه غزل خاتونه بیقرار من مسیر خط چشم تو فرصته پروانه شدن بی بی...
میخوام به میخونه برم دنیا رو از یاد ببرم میخوام که از و می حال عجیبی بخرم میخوام که دیوونه بشم همدم پیمونه بشم میخوام که رو غصه و غم خط سیاهی بکشم بریزم می بنوشم هی به دستم جام پی در پی تو ای خرابم کن منو غرق شرابم...