جانه تو جانه من حاکمو قربان من سفره ی خانه من طعم لبت نان من خوش بگو تا دم از خوشه ی تو نوش کنم شاه شیرین بیان صورت خندانه من حکم به کشتار بده بنده و قربانی ام از تو آزادم آن لحظه که زندانی ام زان به تو...
کنار تو چه آرومم چه آرومی کنار من تو چشمای تو آرومه چشای بیقراره من تو میفهمی که خوشحالم تو میفهمی دلم تنگه تو میدونی که خوابه من کدوم شبهاست که بیرنگه تو مثله آسمون ساده مثه پرواز آزادی مثه دل بستگی امنی مثه لبخند آبادی کنار تو چه آرومم...
جای آن دارد که چندی همره صحرا بگیرم سنگ خارا را گواه این دله شیدا بگیرم مو به مو دارم سخنها نکته ها از انجمنها بشنو ای سنگ بیابان بشنوید ای باد و باران با شما هم رازم اکنون با شما دمسازم اکنون شمع خودسوزی چو من در میان انجمن...
دیوونگی نکن چیزی نمونده تا با هم یکی بشیم دیوونگی نکن بعد از جدا شدن دلخوش به کی بشیم دیوونگی نکن حرفامو گفتمو حرفی نمیزنی دیوونگی نکن من عاشقه توام تو عاشقه منی من عاشقه توام روزای سخت من بی تو نمیگذره با تو اگر چه دور با تو اگر...
تمامه عشقه من به تو خلاصه شد غرور اسیر حرف نیمه کاره شد کنار فصله بیقراره رفتنت یه واژه به نبودنت اضافه شد سوار اسب زندگی نشد برم بگو بگو بدونه تو کجا برم بگو کجا برم به جستجوی عشق تو باشی و دوباره رنگو بوی عشق شوق سفر هرگز...