چشمات روی من بسته بود قلبم به تو وابسته بود دل نکندم وقتی که حتی قلبم خسته بود رفتی منو تنهام گذاشتی تو این شهر شلوغ من این حقم نبود , من این حقم نبود منو دیوونه کرد میگن حالم بده من همونم که یه شب قید دنیاشو زده واسش...
باز من امشب خاطراتمونو یادم میارم یه تختو چند تا شمع تا صبح بیدارم تموم آدما میگن بیمارم سردرد دارم بعد تو تنهام من خستم اما هنوزم دوست دارم , خستم اما هنوزم دوست دارم داری میگی به من که داری میری بی من بگو کی دوست داره آخه اندازه...
نه اون پیشم نموند رابطمون شد تموم بهش بگید این روزا شدم شکسته و داغون نه دلم گیرشه نه فکرم پیششه دردشو زود میکشه خودش میدونه چشه پای من واسه من بد بود زجر بود کاراش باز برام قشنگ بود وقتی بود تو خونه میپیچید بویه شمعو عود هر بار...