باز دوباره بارون رو تنه خیابون قطره قطره حالمو هوایی میکنه این دله پریشون این چشای گریون روز و شب شکایت از جدایی میکنه کاش یکی می اومد سر به خونه میزد تا نشونیتو بده به من گریه داره دنیام وقتی نیستی اینجا لااقل بیا به خوابه من بی تو...
من از تصویر که جا مونده کنار بالشم رو تخت بیزارم درست روزی که رفتی برف میبارید من از فصله زمستون سخت بیزارم تو هر چی داشتی رو با خودت بردی میدونم که به برگشتت امیدی نیست ولی حرفایی که تو نامه آوردی دلیلی واسه اینکه دل بریدی نیست نیستی...