نمیدونی توو این لحظه چقدر محتاج دستاتم با اینکه دوری از دنیام هنوزم مات عکساتم یه بیراهه است جلوی پام توو این روزای دل مرده یه مجنونم که تقدیرم به تنهایی گره خورده میخوام خلوت کنم چند وقت بدون تو توو این کافه تا که پیدات کنم شاید با نور...