آن قدر مست شود عاشق و دیوانه شود این دل مجنونه من آنقدر ناز کنی عشقه من آغاز کنی ای قدح خون من آن قدر مشت زند بی رگ و بی خانه شود این دله سرمسته من آنقدر ناز کند در طلبت صبر کند قلبه تهی دست من با ما...
ای شهر نجیب آسمانی ردی ز بهشت جاودانی بر لوح تو نقش مهربانی تو شهر تمامه عاشقانی تو شهر تمامه عاشقانی ایران بزرگ را نگینی شهدی شکری و انگبینی شهر گل و سروناز شیراز ای کعبه ی عهد راز شیراز شهر گل و سروناز شیراز ای کعبه ی عهد راز...
ناله سر کن داغه مرا تازه تر کن ز آه شرر بار این قفس را برشکنو زیر و زبر کن بلبل پر بسته ز کنج قفس درا نغمه ی آزادی نوع بشر سرا وز نفسی عرصه ی این خاک توده را پر شرر کن ناله سر کن ظلم ظالم جور...