بیخیال این غم و غصه ها من دلم برات پر میزنه هر کجای این دنیا که بری میاد و بهت سر میزنه تو نمیدونی شب و نیمه شب چی میکشم از بی وفاییات سخته اونیکه عاشقش شدی بدون دلیل بد بشه باهات تو نمیدونی بغض که میکنم واسه ی چشاته...
آرزو کردم برای دردهایم شانه باشی عشق آسان است و ممکن گر تو هم دیوانه باشی خنده هایت یک جهان است ای تماشایی بی حد دست در دست تو باید کل دنیا را قدم زد تو عاشقی و عاشقی با تو چنان شعری بلند است ای من به قربانت که...
آتش به جان من چرا زنی یار امشب بشین و اشک دیده بشمار گاهی اگر نظر کنی به رویم رازها ز درد سینه با تو گویم ز مهتابی که در هجرت همیشه همدم شبانه ی من است ز تصویری که در این قاب دلیل بغض عاشقانه ی من است چه...
همچو مویت آشفته موج در طوفان خفته گفته ها در سر دارم گفته هایی ناگفته گفته ها در سر دارم گفته هایی ناگفته شب به شب میگویم درد پنهانم را با تو ای جان جانم من از آن روزی که تر شد آن چشمانت مست عطر بارانم گه چنان مجنون...