بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد از آن که دلبر دمی به فکر ما نباشد در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن که جنگو کین با من حزین روا نباشد صبح دم بلبل بر درخت گل خدا به خنده میگفت نازنینان را مه جبینان را خدا...