چشمی بفرست برای انگشتانم که مشت این سیب را باز کنم با همین زبان دل این خانه را میشکنم فریادش را میشنوم همراه این صدا به سفر میروم به نمیدانم میدانم همراه این صدا به سفر میروم به نمیدانم میدانم یادت نرود که جای پای مرا توی کتابی ثبت کنی...
تو مسیر باد میرم با یه پر رویا منو منصرف نکن از رفتنو فرار از اینجا رو به آینده ای مبهم تو این دنیای بیمار حاله هر روزم همینه مثه حاله بعد اخبار حاله بعد اخبار وقتی چشمامو میبندم یه صدا همیشه میگه اینجا دیگه جای تو نیست خسته ای...
بی تو پر سرگیجه مو هی به خودم میپچمو آروم ندارم , آروم ندارم میچرخه هی دور سرم خاطره هات دور و برم آروم ندارم , آروم ندارم خودم نمیدونم چمه شاید یه وقتا لازمه فقط بری ببری از همه جای من نیستی واسه دنیای من نیستی دستامو میگیری اما...