بارون که میزنه دلم یاد تو می افته باز سراغتو میگیره و میگه که عشقم کجاست دلم تورو میخوادتو بدجوری دلتنگته چکار کنم با دلی که از دوری دلتنگته بارون که میزنه دل دیوونه ی منه داره نم نم میریزه زیر پاهات عمدا چتر و میبندم و رسما دیوونه میشم...
آره زیاد تورو دوست دارم تا که یادت بیاد سر تو دل دیگه کوتاه نمیاد خوب میدونی خیلی تورو میخواد همه کسم شدی خلاصه که به تو بنده نفسم سر تو هر لحظه دل میخوره قسم میکنم هر کاری تا به تو برسم اومدی مرز عشق با تو مشخص شد...
من بی تو بی سر و سامونم باید باشی همینه قانونم بسمه دیگه حرفتو بگو به من حقمه این بار دلتو بدی به من بسمه این بار حرفتو بگو به من حقمه این بار دلتو بدی به من هفت روز هفته رو بگو کجایی بی عشق تو تنها موندم ترانه...
من از تو و نگاهت نمیشه بگذرم خب چشام رو هم نمیره شبا تا نزدیک صبح نمیشه از تو دل کند از اون نگاه طناز بیا از اینجا رد شو میخوام عاشقم بشم باز چون فرق میکنی با همه هرچی بگم کمه از اون چشایی که دل منو اینجور آتیش...
تا با منی خیالت جمع باشه پشتت به کوهه با بودن تو قطعا آینده با شکوهه تردیدی نمیبینم تو احساسی که دارم پر رنگ تر شده این حس از وقتی اومدی کنارم هستی و ممنونم که بهم عشق و بخشیدی اینطوری بی منت تو زندگیم درخشیدی این ته خوبیت نیست...
تو بنیان عشق به دل بنهادی کجا دیدی چون خودم فرهادی چنان مجنونم که دیگر لیلی به دوری از من ندارد میلی لب به سخن وا کن خوش سخن ای یارا زمزمه کن با این نغمه ی دلها را همدم دل باش و درد دل ما را درمانش کن حکم...