دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
کلمات در کنار هم زیبا ، مُتاثر، دل گیر وعذابدهنده هستند.کلماتی که نوشتنشان سَهل است و بیانشاندشوار.تا وقتی که پشت ِحصار دندان هایمان قرار گرفته اندو حَبس هستند؛ همه چیز خوب است.اما وقتی شکسته می شود و تلاش برای بیرون آمدنمی کنند؛ همه چیز واژگون می شود....
اعماقِ سیاهیِ چشمانت، آشکارت می کندچشمانت را نبند!درش را قفل نکن!و نگذار قطرات باران، به آن نفوذ کندبگذار، عمقِ چشمانت، پیام رسان حال درونت باشد!خیالت راحت...تجربه بی شماری از این کار دارد...
من «همان» دخترم!همان دخترِ چهار سال پیشهمان دختری از جنسِ کویر، که افکارشبا وجود نهال های باطراوترنگِ سبز به خود گرفته است...
بدی های آدم ها، درقالبِ یک آلبومقرار می گیرد درونِ جاده ی پیچ وخمِ خاطراتتو خوش به حالِ آن کسی که جاده اشجامه ای از شن به تن کرده استگذرِ طوفان خشمگین از روی خاطراتآتشِ درونش را به خواب می کشاند.....