شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
نه میبخشمت نه فراموشت میکنمنمیبخشم چون چه شبا که من با یاد خاطراتمون خوابم برد و تو هرگز نفهمیدی تو هیچگاه اشک های من رو ندیدی ندیدی واست جون کندم ندیدی زجر کشیدمو فراموشت نمیکنم چون شدنی نیستسالها از عمر صرف شدمو که نمیتونم نادیده بگیرمعمری که میتونست خیلی بهتر از این صرف شودعمری که شب و روزش برای تو گذشتمنت نمیزارم ولی عمرمو پات گذاشتم تو باید مال من میشدیخودت بهتر از هرکسی عشقمون رو یادت هستحیف نبود الکی الکی خراب شد...
تو همونی که دلم واسه یه ثانیه دیدنش جهان رو کوی به کوی پس زدتو همانی که چشام واسه پیدا کردنش سو به سو دید زد همون سارق دل سنگی که یه شب زد و قلب عاشق من رو به جیب زددلم هنوز مثل سابق وقت و بی وقت هوای با تو بودن میکنداخ دلم دل خسته از کاووشدنبال حتی ردی ز تو هنوزم قبل بستن چشام تصویر خنده ی قشنگت میوفته رو سقف اتاقممگر تو که بودی که حتی سقف اتاقم تو رو یادش هست....)🙂🖤...
﮼ آورشین مینویسد آنچه که دردرونش نهفته است....🍃هرازگاهی اتفاقات افتاده در زندگی ام را مرور میکنمهم اتفاق خوب بوده و هم بدو شاید خیلی بد یا شاید خیلی شگفت انگیزولی هیچ اتفاقی مثل داشتن تو برایم خوشحال کننده نبودهاره خب داشتن تو هم میتونه یه اتفاق ساده یا خیلی پیچیده باشد سادگی اش مانند عشق تو به من و من ب طو پیچیدگی اش همچون رازی نهفته در اعماق قلب هایمانقلبقلبقلبچه ها که نمیکند این قلب یا عاشق میشودیا میشکندو یا ش...