پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از آغوش آن مادر ، برای من عکسی باقی ستعکسی تنها ، عکسی بی جان ، عکس نه!.. یادی باقی ستدریغ آن نور سابق رفته از خانه و کاشانهاز خدای عاطفه ! به روی سنگ نامی باقی ستدلِ غمگین من ! پنهان نخواهد شد غم مادرتو که در رگ رگ ات دلتنگ بودن های زنی باقی ستکه از تصویر آن عشق و محبت های اوبرایت خاطرات چشم های روشنی باقی ستغرورِ من فدای آن دل نازک تر از مویشبرایم بعدِ او ، نازک تر از مو ، گردنی باقی ستبه روح اش شعر می خوانم، برا...