دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
از این هر دم شکستن ها، هنوزهم یک تنی باقی ستتنی تنها، تنی خسته ، تنی نه!.. دشمنی باقی ستدلِ مغرور من! پنهان نخواهد شد جنونِ توتو که در رگ رگ ات دیوانگی های زنی باقی ستغرورِ من فدای وعده ی نازک تر از مویشبرایم بعدِ او، نازک تر از مو، گردنی باقی ستبه گوشم شعر می خوانم، برایم اشک می ریزمکم از کم در نبودِ او، برای من، منی باقی ست...