جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
وقتی که برای اولین مرتبه نگاهم با نگاهت تلاقی نموده و برق نگاهت جانم را به آتش کشیدآنموقع هیچ کس، حتی تو هم نمیدانستی که در دلم چه میگذردآن لحظه با تمام وجودم تو را دوست داشتم و این تنها حقیقتی بود که هرگز نتوانستم در قبالش سکوت کنمبه قطار کاروانها، به امید ساربان ها، به خروش آسمانها، به نشاط باغبان ها، به صدای رعد طوفان، به کمال روح انسان، به تمام اصل کیهان، به نسیم عهد و پیمان، به نگاهی بس فروزان، به خدای کس ندیده، به قشنگی دو دیده، ب...