پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بنام خیابان ها ، یک سمت دیوار است ، یک سمتم دری بستهبنام خالق غوغا ، بنام خالق پرواز ،با بال و پری بستهبنام روز محشر ، بهتر که خود محشر کنم بر پاکه بی آنهم تقدیر پایم را به روز محشری بستهبنام گلها ، بنام خالق گلها ، باغبان گوییبا دست خود بر بستر گل ها خری بستهبنام خنده بر غم اگر راهی وگر نه در خود غرق خواهم کردوقتی که این کشتی به جانم لنگری بستهبنام خدای گم شده ، پر می کشم مثل پر طاووسمرا پیدا می کنی در لای دفتری بسته...