یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
ما می رویم بلکه شما شادمان شویددنیا به ما که روی خوشش را نشان نداد...
تندیس مهربانی من حضرت غزللیلای انتخابی من در شب ازلامشب شب مشاعره ی ماست عشق منتو لب به لب سپیدی و من لب به لب غزلدورت طواف می کنم و حلقه می زنمچون حاجیان به دامنه ی کعبه ی زحلیک مشت لکه دور و بر ما نشسته انددامن بدوز بر تن این شعر مبتذلدور از هَزاهَز بسیاران نشسته ایمدر غار خویش منتظر وحی محتملبرخیز تا به معجزه ی دست های تونازل شود به قامت من آیه ی بغلوقتی اذان گریه ی من می رسد به گوشحَیَّ عَلی به خنده ی تو ...