متن تک بیت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تک بیت
صحبتِ حکام، ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی، بو که برآید
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یادِ حریفِ شهر و رفیقِ سفر نکرد
تو را خبر ز شبِ بیسحر باید و نیست
چراغِ دل به فروغِ نظر باید و نیست
بیگانه دزد را بکمین میتوان گرفت
نتوان رهید ز آفت دزدی که آشناست
هرڪز نفسی
ڪَرم تر از عشق ندیدم
این عشق
همان مرهم درد است ڪہ دیدم ...
فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست؟!
جنس پاخورده ی بازار خریدی، بـــــــه درک
لنج ما را باد و طوفان از جزیره دور کرد
ناخدا کو، بادبانش کو، پس این لنگر کجاست؟
خنده بر لب میزنم
تا کس نداند راز من
ورنه ایندنیا که ما دیدیم،
خندیدن نداشت...
نمیگردد دلِ آگاه، شاد از عشرتِ دنیا
در این ماتمسرا یا طفل یا دیوانه میخندد
چه فخری میکند دنیا که ماهی چون تو را روی زمین دارد
چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
گر چه با من مینشینی چون چنینی سود نیست
فلک همیشه به کام یکی نمیگردد
که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست
صائب اگر چه بال و پر ما شکسته است
سیمرغ را به چشم نیارد عقاب ما
چنان فسرده ز وضع جهان شدم صائب
که نیست لذت از اشعار عاشقانه مرا
تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد
نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد!
من همان سرباز مغلوبم که در میدان جنگ
تیرهایی را که بر دشمن زدم پیکان نداشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
عشق و سوزش عقل میسوزاند و کارش را تمام
بار را دل بُرد و بر تاریخ ما افسانه ریخت
در عشق بازی دلم گل پای هر دیوانه ریخت
تا که او هم گوی آتش را بر این گلخانه ریخت
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بیتو خستهایم تو بیما چگونهای؟
*روزی که دلی را به نگاهی بنوازند
از عمر حساب است همان روز و دگر هیچ*
بخت من از کودکی بیسرپرستی بودن است
سرو صحرا، گرچه تنها، بهتر از خس بودن است
ریختی ای دل به پای این وآن اشک ،ای دریغ!
دور تا دورِ تو جز مُشتی نمک نشناس نیست.