دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
نمی دانم شاید سادگی از من است که تنها روی برگ های الوانقدم می زنم و هنوز امید دارم خواهی آمد .....با دسته گلی از عشق آرام صدایم می زنی....... و ناگهان تمام رویا هایم واقعیت پیدا میکند نمی دانم شاید سادگی از من است که هنوز امید دارم در این آخرین روز پاییز در این یلدای رویایی خواهی آمد و آنگاه هیچ چیز دیگر مثل قبل نخواهد بود ابر ها .....ناگهان رنگارنگ می شوند گل ها عطر افشانی می کنند زمستان بخواب می رودو...