من اولین نگاهم که به جهانِ هستی افتاد در آغوشِ مادرم بودم اما ،کمی آنطرف تر مردی صورتحسابِ بیمارستان به دست این طرف و آن طرف می دوید من اولین بار که یک متر از جهان را پیمودم دستم میان دستانِ مادرم بود اما روبرویم مردی عاشقانه نامِ مرا میخواند...