شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
نوشتی حاصل فصل سیاهی بوده چیزی نیست نوشتی غم همیشه گاهگاهی بوده چیزی نیستنوشتم سیل اشکم می برد بنیاد ظالم را نوشتی آینه مهمان آهی بوده چیزی نیست نوشتم قلب من را نشکنی جای خداوند استنوشتی کافری و خانقاهی بوده چیزی نیستنوشتم شیشه ی عمر من است او نشکنش آسانشکستی و نوشتی تنگ ماهی بوده چیزی نیستنوشتم خون من بود آنچه بر دستان تو خشکید نوشتی اینکه خون بی گناهی بوده چیزی نیستدلم را این کبوتر را به جرم آسمان کشتی و خندید...