پنجشنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳
(ریشه خشکیده)ریشه در خاک سردم ،ولی زخم ها فراوان دارد تنم .در بازی سرنوشت بهر رفیقان حرف ها به یادگار دارد دلم..! صد زمستان به سر آوردیم ولی همچو کوه ،برف هامانده بر تنم ..! مثل کاج بلندی خم کشته ام ولی لاب لای شاخه ها نو بهاری تازه دارد دلم..! سال های سال روئید از کنارم زندگی .حسرت چیدن شکوفه ها دارد دلم..! ای بهار نو شکوفته دس از ما مکش .سال های دگر اما واگر دارد دلم.! همتی کن دست یاری ده ریشه خشکید را زین تن خس...