سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
فراموش کردیم سحری بابامو بیدار کنیم سر سفره به مامانم گفتم حس نمیکنی چیزی کمه؟گفت :نمکدون!!ینی عشق و محبت موج میزنه تو خونه ما...
زنگ زدم به مامانم گفتم ناهار چی داریم؟ گفت همون سحری امروز صبح. گفتم سحری امروز صبح چی بود؟ گفت افطار دیشب. ترسیدم ادامه بدم برسم به نوروز...