پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقتی است که تنها به تو می اندیشمبه تو آری،به تو یعنی به همان منظور دوربه همان سبز صمیمی به همان باغ بلوربه همان زل زدن از فاصله ی دور به همیعنی آن شیوه فهماندن منظور به همبه تبسّم،به تکلّم، به دل آرایی توبه خموشی،به شکیبا،به تماشایی توبه نفسهای تو در سینه ی سنگین سکوتبه سخن های تو با لهجه شیرین سکوتدر من انگار کسی در پی انکار من استیک نفر مثل خودم عاشق دیدار من استیک نفر ساده چنان ساده ...