پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مرتضی راحت ز غمها می شوددردهای او مداوا میشودبا رخ گلگون و فرق غرق خوندر جنان مهمان زهرا می شودشهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد...
باز امشب عشق تنها میشود / زخم سهم فرق مولا میشودآفتاب عشق گلگون میشود / سینه سجاده پرخون می شودپشت نخل آرزو خم میشود / داغ حسرت سهم آدم میشودجاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقار عدل می گیرد غبار«شهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد»...
قتل علی است خاک مصیبت به سر کنیدهمچون یتیم گریه برای پدر کنیدای نخل های کوفه ببارید خون دلشب را به یاد غربت مولا سحر کنیدشهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد...
رفته از دنیا حضرت حیدردخترش زینب میزند بر سرتازه شد داغ مادرش زهرابار دیگر شد غمزده مضطرشهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد...
مردی میان بستر در حال احتضار استمردی که مسلمین را مولا وشهریار استرنگ رخش پریده آثار زهر وزخم استزخمی که از خوارج بر او به یادگار استشهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد...
خون جبین به گلشن حسنش گلاب شدچون شمع سوخته نور پراکند و آب شداز خون او به دامن محراب، نقش بستبر این شهید، ظلم و ظلم بی حساب شدشهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد...
باز امشب عشق تنها می شود / زخم سهم فرق مولا می شودآفتاب عشق گلگون می شود / سینه ی سجاده پرخون می شودپشت نخل آرزو خم می شود / داغ حسرت سهم آدم می شودجاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقار عدل می گیرد غبارشهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد....