شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
من عاشق زمستانمعاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که لیز نخوریکه گونه هایت از سرما سرخ شده استسر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ایدست هایت در جیبت به هم مچاله شدهمعصومانه به زمین خیره ایچه قدر دوست داشتنی شده ایحرفم را پس میگیرممن عاشق زمستان نیستمعاشق توام...