پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
یا گرمى یک بوسه به پیشانى من باشیا علت یک عمر پریشانى من باشبا فاصله اى امن که آسیب نبینىبنشین و فقط شاهد ویرانى من باشهر بار که عاقل شده ام خیر ندیدمیک بار بیا و تو به نادانى من باشمن جاى تو با لحن و لبت شعر بخوانمتو جاى من و محو غزل خوانى من باشناچار به مرگم ته این قصه بیا ویک معجزه در قسمت پایانى من باش...