جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
گر یکی هست، سزاوار پرستش به خداتو سزاوارترینی تو سزاوارترین...
بی تو در این حصار شب سیاهعقده های گریه ی شبانه امدر گلو می شکند...
بیمار خنده های توامبیشتر بخند...
عاشقماهل همین کوچه ی بن بست کناریکه تو از پنجره اشپای به قلب من دیوانه نهادیتو کجا؟کوچه کجا؟پنجره ی باز کجا؟من کجا؟عشق کجا؟طاقتِ آغاز کجا؟...