شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
لبھات طعم پرتقالی بود ، عالی بود شمالی بود ،عالی بود تب دارِتو سرخِدیدم نشستی پیش من با یک کتاب شعرشاید تصاویری خیالی بود ، عالی بود سبز و آبی موھای کوتاھتِ ترکیب ِِ مست شالی بود ، عالی بودشکل طلوعِِ توت سرخ ... توی پارک در خواب دیدم زیرِخوابم دقیقا آن حوالی بود، عالی بودھی فکر کردم با خودم(باران،تو،من،یک چتر)حتی اگر فکر محالی بود ، عالی بود...