پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شعر می گویم از این رو که تو را دوره کنمتو که مضمونِ دل آویزِ غَزل های مَنی ......
چای داغِ صبح را پُر بوسه باید دَم کنیبا لب تو تا خود شب روبه راهم روبه راه...
گر چه فارغ زِ تَبِ خانه تکانی شده امفَرشِ پاخورده ی دل را بِتکانَم، هنَر است ...
غَزَل آغِشته به لالایی شَب ها شده استو تو اِی نازتَرین شِعرِ خدا، بیداری؟...