بوسید سرم را که بگوید نگران بود دنبال کسی بود که خود غافل از آن بود دل بود و گرفتار وفایی که به سر نیست من بودم و یاری که دلش با دگران بود هرشب جگرم سوخت از این عشق خیالی این سیل جگرسوز که از دیده روان بود من...