شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
نمیدانستم دلتنگی، دل نازکم میکند…انقدر که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد و چشم هایم خیس اشک شود..!!نمیدانستم دلتنگی، ضعیفم میکند…آنقدر که کوه استوار غرورم زیر بار ندیدنت کمر خم کند..!!نمیدانستم دلتنگی، کودکم میکند…انقدر که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم و با همه دنیا قهر کنم..!!نمیدانستم……….ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ؟ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭ ﮔﻞ ﻭ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻤﻦ؟ﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻣﻦﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ﭘﯿﺮﻓﺮ...