دل ندادم تا فراموشم کنی با غم و غصه هم آغوشم کنی جام می گیری ز دست هر خسی کی به حال این دل ما می رسی؟
گر نمازم شد قضا از سوی توست چون که محراب دلم ابروی توست
با سرود نام تو دل می تپد
دل ندادم تا فراموشم کنی با غم و غصه هم آغوشم کنی سهمم از دیدار تو جز غم نبود جام خون دادی بدستم کم نبود؟ جام می گیری ز دست هر خسی کی به حال این دل ما می رسی؟