متن اشعار علیرضا فاتح
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار علیرضا فاتح
نه از بودن، نه از رفتن، نه از سود و زیانم نیست
که در راهِ تو، ای جان، دلی جز بینشانم نیست
خوشا آن لحظهی گمگشتگی در چشمِ روشنات
که پیدا میشوم، گرچه نشان از من نشانم نیست
نه افسانه، نه افسون، نه حکایت، نه خیال
که این شور، زِ جان خیزد و از مرزِ وصال
اگرچه خسرو و شیرین به دفتر آمدهاند
دلِ من، بیقلم، نقش زده رویِ جمال
خوشا آن دل که در راهِ تو جان را میسپارد
نه از سود و زیان، بلکه زِ عشق است که میزارد
پدید آمدن از عشق، گمگشتنِ جان است
که هر کس گم شود در تو، جهان را میگشاید
نه آنچنان که بسوزی زِ آتشِ دلِ من
نه آنچنان که بمیری زِ خواهشِ تن
دوستت دارم آرام، ولی بیمرز
چو موجی نرم، ولی بیکران، بیوطن