در مراسم ختمی مردان زیادی جمع شده بودند ،شخصی از صاحب عزا پرسید: چه شده؟ گفت: الاغم جفتک زده زنم را کشته،، گفت: این همه جمعیت برای تسلیت آمدن؟ گفت: نه، برای خریدن الاغ
خانم در حال تماشای تلویزیون: نه توروخدا نکشش حقش نیست بمیره شوهرش:ای بابا چرا الکی خودتو اذیت میکنی؟اون که صداتو نمیشنوه دیوونه هستین شما زنا . . . . . . . همون شب،همون آقا: پاس بده الاغ،پااااااااااااااس