جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
بانی گل باش، وقت باغبانی می رود قدر فرصت را بدانی یا ندانی می رودلحظه را پنداشتی خوابیده است آرام ورام؟ موج سرکش تا کران بیکرانی می رودتا بخواهی از رمش عکسی بگیری یادگاراین غزال چابک مازندرانی می رودقصه ی نقال چندت می نماید رنگ رنگ؟ رنگ و رو از پرده های نقل خوانی می رودهرچه بر پرونده ات پروانه سنجاقک کنی آخرش این ها به کار بایگانی می رودچشم گلدانم به عطرش روشن و فرمان رسید شمع نذرش کن که دارد شمعدانی می رود...