شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
اینیاتسیو سیلونه :یک چیز روشن بود : روز به روز قوانین جدیدی به نفع مالکین سبز میشد ، اما قوانین کهنی که به نفع رعایا بود منسوخ میشد و آن هایی که به ضررشان بود باقی می ماند !...
اینیاتسیو سیلونه:شرم آوره که آدم از بدبختی مردمخنده بکند....
اینیاتسیو سیلونه:وقتی سن آدم از یک حدی گذشت، دیگر خودش از چیزی لذت نمی برد. بلکه به خوشی دیگران خوش است....
دن : شنیدم در این کوه معدن هستبونی : خدا نکند معدن باشد !دن : نمی فهمم! برای چی ؟!بونی : مادام که کوه فقیر است از آنِ ماست، اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد !دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه، دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است، و دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیک اند !...