یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
…تو در چشمانم زل می زنی ومن قند تویِ دلم آب می شود……تو می گویی مگر من مرده ام ڪہ غمگینی……و من می گویم من با تواَمتا آخرِ دنیا…………و اینڪم خرج و بی تجملعشق استعشق……...