شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
تماما ابر و باران فدای مویت فاطمهخوشه ی گندم ز جو فدای مویت فاطمهدیدم ام در خواب خود روی پنهان تو رامن فدای روی پنهان و عزیزت فاطمهدر خلوتم گویی تنها تو سنگر بوده ایدر خفای ذهن من تنها تو خورشید بوده ایپیش خود از او فقط یک روی پنهان دارمگاه گاهی هم ز او یک قلب عاشق دارمگفتمش چادر ندارم ، ببخشم مادرمگفت او در گوش من، ز تو ایمان دارم ناز مندستی بر مویم کشید ، دست در دستم گرفتارام گفت در قلب من به تو باور دارم ماه من...