خیّر شده ای دلبر پاکیزه سرشت
که نیمه شب لب به لب ما دوختی...
بوسه دادی بوسه ات را پس بگیر
گناهش گردن من ، دکمه ات را شل بگیر......
گر ز قاعده و فلسفه ها دور بمانی
طعم ملس عشق ز تو ایمان بیارد......
در هیاهوی دلم آه ندایی آمد
زمزمه در گوش که ایام امید آمدست...
منم و چشم خسته و کمی پای شکسته
تویی و روی فریبا و کمی ناز کرشمه...
خدارا هنگامی یافتم که به خود رجوع کردم
عجیب در خون و رگم ریشه دوانده بود.......
اگر بوسیدن معشوق گناه است
ماکه راضی به جهنم ، همگی بسم الله...
غریبه گرچه شرحه شرحه کرد قلب مارا
وای از آن روز که بچرخد چرخ دوران
کوثرنجفی...
مثل گل نیلوفری که در مرداب رویید
باید بشکافیم تلخی هارا
ما محکومیم به ادامه
◇چشمه◇...
شاید بعد من هزاران نفر عاشقت شوند
اما هیچگاه، هیچکس همچو من
آواره ات نخواهد بود......