مدار این چراغ من، حدیثی از حیات است که هر جز آن به جایی، رهِ امید و ذات است نخست، برق جاری، چو جان درون رگها که بیوجودِ آن، دل ز تپش برات است ولی نگردد این نور، عیان ز سیم و از برق اگر نباشد آن کلید، که حکم...