زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
عطیه چک نژادیان
نویسنده وپژوهشگر: مطالعه، یگانه راهی است برای آشنایی و گفتگو با بزرگان روزگار که قرنها پیش در دنیا به سر برده و اکنون در زیر خاک منزل دارند
ولی من دیگرهیچوقت نمیتوانم خودم را دوست داشته باشم زیرا روزی که همانند تمام هم سن وسالهایم درآیینه هویت وبه شوق بودن ایستادم تاخودم را تماشا کنم خودم رازیر برچسبهاوتحقیرهایی دیدم که روزی انسان نما ها به من چسبانده بودن برچسبهایی که روح من را آزرده ا...
متن عطیه چک نژادیان
وتنهایی همچون روباهی که سر دوستی با هیچکس نداردآخرین گریزگاهی است برای دور شدن از تمام انسانهایی که مرا در گذشته آزردند وجای حرفهایشان همانندزخم های کهنه و ابدی زندگی را از چیزی که بود برایم تلخ تر کرد
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
عقربه های ساعت حرکت کردن زمان گذشت جسم فرسوداما من هنوز درآن لحظه ی مبهم ایستاده ام وجایی نرفته ام من این روح سردرگم از آن روزتابحال هیچگاه خودرا نیافتم آری من بدجور گم شده ام
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
درون من زخم هایی است که دیگر هیچوقت خوب نمیشوند اما درپذیرش اینکه دیگر خوب نمیشوند گیرکرده ام ورنج واقعی من از نپذیرفتن همین زخم هاست وگرنه جای زخم های روحی ام خیلی وقت است که بی حس شده اند
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
در اقیانوس چه نیافتی که، به کِرم قلاب دل باخته ای ماهی.!؟
نویسنده عظیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
گفت این روزها می گذرندولی نگفته بود که از روی روح وروانم میگذرند
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
سالهای سال است که میمیرد تایک دم زندگی کندتوچه تو میتوانی یک دم
یک مثقال یک ذره مثل من بمیری؟
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی. و لی این که با افعال گذشته از تو یاد می کنم،غم انگیزترین شکل انقراض است که برگزیده ام.
خاک کردن کسی که درکنارت زندگی میکند خیلی دردناک است اوبرای تومرده است حتی اگر هر روز اورا درخانه ببینی
آری گاهی برا...
متن عطیه چک نژادیان
ولی این که با افعال گذشته از او یاد می کرد، غم انگیزترین شکل انقراض است که برگزیده بود آری گاهی برای بودن دیرمیشود...
متن عطیه چک نژادیان
مگر یک انسان چند بار نفس می کشد که در هر نفسِ خود بمیرد؟ مگر یک انسان چند بار می خندد که پس هر خنده اش بگرید؟ مگر چند بار به دنیا آمدم که این همه می میرم؟
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
گاه در وجودمان به
قبرستانی محتاجیم
برای چیز هایی که
درونمان میمیرند...
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
من منزوی شدم،
یا همان طوری که بقیه می گویند
غیر اجتماعی و مردم گریز؛
زیرا بی تمدن ترین انزوا به نظر من
بهتر از جامعه ی بدخواهان است،
که فقط با خیانت و تنفر تغذیه می کند .
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
ما مناسب ترین آدمهای ممکن بودیم برایِ هم،
که در نامناسب ترین زمانِ ممکن به هم برخوردیم ...
تو خسته بودی از زخم هایِ روی تنت،
من خسته از مرهم گذاشتن روی تنِ زخمیِ آدمها
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
من فرارمیکنم از فکردن به تو
مثل ردکردن آهنگی که خیلی دوستش دارم... خیلی
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
اگر به آدمهابگویی:((من خانه قشنگی دیدم که با آجرهای قرمز ساخته شده بود لب پنجره هایش پر از گلهای شمعدانی بودوروی بامش پر از پرستو
نمیتوانند زیبای آن خانه را درذهن خود تجسم کنند.))
اما اگر به همین آدمها بگویی:(( خانه ای دیدم که صدهزار دلار قیمت دا...
متن عطیه چک نژادیان
من حالا چه هستم؟ هیچ! صفر! فردا چه خواهم شد؟ فردا ممکن است باز از میان مردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم. و «انسان» راکه کاملا در من تباه نشده، کشف کنم
دوست دارم برگردم به روزی که
برای من، تعطیلات معنای برداشتن یک کتاب وخواندن آن را میداد من دل...
متن عطیه چک نژادیان
به یاد دارم وقتی بچه بودم خودکارهایش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم. وبعد خودکارهارابردم وروی تخت لالاکردم وخوب آنهارا بوییدم تمام خودکار عطر پیراهنش رامیداد
وقتی بابا آمد خانه ازمن پرسید چرا لب هایم آبی شده،ومن گفتم خودکارهایت رابوسیدم والان...
متن عطیه چک نژادیان
تمام تلاشم را کرده بودم تمام عکسهایش را از بین بردم تا شاید، فراموشش کنم، پوچى تلاشم کاملا آشکار بود.
وقتى اینهمه تلاش مى کنى یک نفر را فراموش کنى خود این تلاش تبدیل به خاطره مى شود، بعد باید فراموش کردن را فراموش کنى، بعد خود این هم در خاطر مى ماند...
متن عطیه چک نژادیان
می خواستم ببینی شجاعت واقعی چیست. اینکه مردی تفنگ در دست بگیرد نشانه شجاعت نیست. شجاعت واقعی آن هنگام است که قبل از شروع می دانی ترسیده ای، اما به هرحال شروع می کنی و برایت اهمیتی ندارد که چه پیش می آید و تو آن را به پایان می رسانی. تو همیشه برنده نی...
متن عطیه چک نژادیان
برای هزارومین بار روبه رویش ایستادم وگفتم بگو که دوستم نداشتی باور کن ناراحت نمیشوم
ناگهان با بغض گفت : درلحظه به لحظه لجبازیت گذشته خودم راتماشا میکنم دوست ندارم ناراحت بشوی اما تو دقیقا داری راه من راپیش میروی وکینه نفرت وجودت را پرکرده است وبخش...
متن عطیه چک نژادیان
اما این اصلا عادلانه نیست
یک نفر آدمم و
باچندروح غمگین ...!
دکتر گفت: «نباید اینقدر به گذشته فکر کنی». نباید… نباید… ولی من به گذشته فکر نمیکردم این گذشته بودکه من را رهانمیکرد
این خاطرات مثل مین های خنثی نشده ای هستند که در میدان وسیعی دفن ش...
متن عطیه چک نژادیان
اومورچه ای را مسخره میکردکه عاشق تفاله چایی بوددرحالیکه زمانی خودش عاشق آشغالی بود که فکر میکرد آدم است
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
میخواهم تو را بکشم
اما
چاقو را در سینه ی خود فرو میبرم
تو کشته خواهی شد یا
من ؟
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
دلتنگی ها
گاه از جنس اشک اند و
گاه از جنس بغض
گاهی سکوت میشوند و
میبارند...
دلتنگی من برای تو اما
جنس عجیب و غریبی دارد...
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
من عزیز
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم!
هردوشکستیم؛توقلب مرا،من غرورم را
هردورقصیدیم؛توبادیگری من باسازهای تو
هردوبازی کردیم؛توبامن،من باسرنوشتم
این شباهت های متفاوت هرروزآشکارترمیشود.
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
مگر میشود کاغذی ساخته شود و مدادی در دست نویسنده قرار بگیرد اما درختی نشکند و ضربات تبر را متحمل نشود؟
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
گفتم پروردگارا آخر چرا بدون تو نمیتوانم دفتر زندگی را ورق بزنم؟
ناگهان گفت پیچک میشوم
میپیچم
به پر و پای
ثانیه هایت
تا نتوانی
آنی
بی من
بودن
را
زندگی کنی.
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
جایی دورتر از خودم ایستاده ام به تماشای کسی که به جای من زندگی میکند بااینکه بزرگتر شده است اما هنوز ازکنار دیوار راه میرودآدم وقتی از جهان میترسد به دیوارها نزدیک تر میشود.صبر کن باید باتو حرف بزنم،خاک برسر من باتوچکار کرده ام؟ حق داری بعضی وقتها خی...
متن عطیه چک نژادیان
میگویی طاقت بیاور انگار فراموش کرده ای که من درنبرد باغم سالها پیش مرده ام
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
به قفل بیهوده خشم می ورزی باورکن درهای همه زندان ها ازدرون بازمیشود
نویسنده عطیه چک نژادیان...
متن عطیه چک نژادیان
ادامه