شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
انگار قبل از آمدنت تو را دوست داشتم...انگار تو را در جایی و جهانی دیگر دیده بودم...انگار همه یِ آن چیزهایی که دوست داشتم را میدانستی...آرزویی که در دلم داشتم با حضورِ تو برآورده شد...دوست داشتنت بهانه بود، من از قبل عاشقت بودم...تو همه یِ چیزی هستی که من میخوام...حتی اگه تو لحظه هایِ خوب و بدِ زندگیم، کم داشته باشمت...حتی اگه تو روزِ تولدت که کلِ سال رو منتظرشم، پیشم نباشی...خیلی برام غم انگیزه که هر دومون تو یه شهر باشیم ولی ...