مرا کُشتند و تن کردند رختِ سوگ ، یارانم! برایم مضحک است آه و فغانِ سوگوارانم قطاری کهنه ام ، اما چه جای شِکوِه از مردم؟ شکسته شیشه ام را سنگ ِلطفِ همقطارانم! تورا با دیگران می بینم و در صبر می سوزم کی ام من؟ روزه داری در میان...